کد خبر 744295
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۸
باتارا

یک اعلامیه ترحیم رنگی؛ اعلامیه‌ای که خبر مراسم خاکسپاری دکتر باتارا را به اطلاع مردم می‌رساند. اعلامیه‌ای مزین به عکس خانم دکتر؛ خانم دکتری که می‌گویند 42 سال به ویژه در دوران دفاع مقدس در دزفول بود.

به گزارش مشرق، تصویر این اعلامیه چندروزی است که در فضای مجازی منتشر شده، در گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی و صفحات پرطرفدار اینستاگرام دست‌به‌دست می‌شود و کمتر کسی است که آن را ندیده باشد. دلیلی که باعث می‌شود با روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی دزفول و بیمارستان بزرگ دزفول تماس بگیریم و در نهایت پای صحبت‌های افرادی بنشینیم که خانم دکتر «اورارا باتارا» را سال‌های سال می‌شناختند. نتیجه این گفت‌وگوها، برای ما چیزی جز حسرت نیست؛ حسرت اینکه چرا بعد از مرگ با این پزشک نیکوکار فیلیپینی آشنا شدیم ؛ پزشکی که روزهای جوانی و سالمندی‌اش را در کشور ما و در خدمت به هموطنان ما سپری کرد.

اورارا باتارا که بود؟

اورارا باتارا نوزده دسامبر ۱۹۵۰ ( ۲۸ آذر ماه ۱۳۲۹ ) در مانیل فیلیپین به دنیا آمد؛ روزهای کودکی، نوجوانی و جوانی‌اش را در سرزمین خودش گذراند و 42 سال پیش وقتی تازه 25 ساله شده بود،یک تصمیم بزرگ گرفت؛اینکه در کشوری دیگر بعنوان پزشک مشغول به‌کار شود.

به ‌همین دلیل بار سفر بست ، از خانواده‌اش ، شهرش ،مردم‌اش خداحافظی کرد و راهی شد. تصمیم‌اش، او را از مانیل به دزفول رساند. او کیلومترها راه را سوار بر هواپیما پرواز کرد از نقطه‌ای دور در جنوب شرقی آسیا تا رسید به خاورمیانه، به ایران؛ به شهری در جنوب غربی کشور ما ؛ دزفول. خاک دزفول اما گیرا بود، آنقدر که خانم دکتر جوان آن روزها را پاگیر کرد و او برای همیشه در این شهر ماندگار شد؛ دقیق‌ترش را که بخواهید یعنی تا همین دوماه پیش؛ تا چهارم اردیبهشت که خانم دکتر از دنیا رفت و پیکرش بعد از دوماه نگهداری در سردخانه ،بالاخره با رسیدن تنها ورثه‌اش به ایران، هشتم تیرماه در دزفول به خاک سپرده شد.

خدمت به رزمنده‌ها در دوران جنگ

او سال‌های زیادی را با دزفول و مردمانش گذراند؛ آنها را حتی یک لحظه هم تنها نگذاشت حتی وقتی سایه شوم جنگ روی سرکشور ما سایه کرد، وقتی کشور همسایه ، به خیالی باطل جنگ را به کشور ما تحمیل کرد. خانم دکتر باتارا، اما جزو معدود پزشکان داوطلب خارجی‌ای بود که در دوران دفاع مقدس در ایران ماند و رزمنده‌ها را تنها نگذاشت. این درحالی بود که تعهد خدمت پزشکان خارجی در کشوری که درگیر جنگ و بحران داخلی یا خارجی می‌شود از بین می‌رود و آنها می‌توانند به کشور خودشان برگردند. دکتر باتارا اما به خاطر انسانیت ، با خاطر خدمت به انسان‌هایی که به او و تخصص‌اش در آن دوران نیاز داشتند در ایران ماند.

این اما همه ماجرا نیست، بیشتر که پای حرف‌های دوستان خانم دکتر می‌نشینیم به اطلاعات دیگری نیز می‌رسیم؛ مثل اینکه او در تمام روزهای پر التهاب جنگ، در روزهای آتش و خون و خمپاره ، نه تنها در دزفول به مداوای بیماران مشغول بود ، که حتی به روستاهای دوردست اطراف این شهر هم می‌رفت تا به وظیفه‌ای که به‌عهده گرفته بود و سوگندی که خورده بود پایبند باشد. سوگندی که لباس سفید پزشکی به تن او پوشانده بود.

اولین پزشک بخش دیالیز بیمارستان دزفول

باتارا که روزهای اول خدمت‌اش با درجه دکترای عمومی به ایران آمده بود، در سال‌های بعد ، بصورت غیرحضوری از کشور خودش تخصص داخلی گرفت و در نهایت بعنوان اولین پزشک بخش دیالیز بیمارستان افشار دزفول مشغول به‌کار شد. اطلاعات دیگر درباره این پزشک مسلمان فیلیپینی را از زبان سعید نظری بخوانید؛ سوپروایزر کنترل عفونت بیمارستان بزرگ دزفول که سابقه ده سال همکاری با خانم دکتر در بخش دیالیز را بعنوان پرستار دارد:« خانم دکتر به معنای واقعی کلمه انسان شریفی بودند؛ من ده سال با ایشان کار کردم و هیچ وقت ندیدم که ایشان حتی یک بار در اوج خستگی ، مشغله کاری و ...با صدای بلند با بیماری صحبت کند، صداقت زیادی داشت و دلش با بیمارانش بود. به خاطر همین از سال‌ها قبل از بیماران دیالیزی و پیوندی که به مطبش مراجعه می‌کردند ویزیت نمی‌گرفت. خیلی هم وقت‌شناس و مسئولیت‌پذیر بود و امکان نداشت ساعت هشت او، هشت و نیم بشود. همیشه ساعت هشت در بیمارستان حاضر بود. »

همین خصوصیات و ویژگی‌ها باعث شد که خیلی‌ها خانم دکتر را دوست داشته باشند و در مراسم تدفین او ، افراد زیادی حاضر شوند؛ افرادی که یا خودشان قبلا بیمار خانم دکتر بودند یا یکی از اعضای خانواده‌شان.

راز علاقه باتارا به ایران چه بود؟

اما دلیل ماندن اورارا باتارا در دزفول چه بود؟ فکر می‌کنید چه چیزی او را این همه سال در کشور ما ماندگار کرد؟ ما جواب را از دوستان خانم دکتر می‌شنویم ؛ دلیلی که او خودش بارها در این سالها در جواب همین سوال به زبان آورده :« من مردم ایران و مخصوصا مردم دزفول را دوست دارم و علاقمندم که آنها هم من را از خودشان بدانند.»

جوابی که روی اعلامیه ترحیم‌اش هم نوشته شده :« کشور من ایران است و بستگانم شما هستید.» او اما این جمله‌ها را باور داشت، چراکه در طول این سالها ، تمام اقوام نزدیکش را از دست داده و تنها بازمانده‌اش خواهرزاده‌ای بود که در نیویورک زندگی می‌کرد. خواهرزاده‌ای که بعنوان تنها ورثه خانم دکتر، بالاخره بعد از دوماه، هفته گذشته به ایران آمد و مراحل قانونی و حقوقی خاکسپاری او را انجام داد.

حالا از پنجشنبه هشتم تیرماه، در قطعه شهدای موشکی گلزار شهدای دزفول ، بین شهدای دوران دفاع مقدس، پیکر یک پزشک نیکوکار هم به خاک سپرده شده؛ پزشکی که سال 94 جزو چهره های ماندگار این شهر انتخاب شد و در راه خدمت به مردمی که روی مرزهای جغرافیایی هموطنش نبودند از هیچ کاری دریغ نکرد. پزشکی که مرزهای انسانیت را از مرزهای جغرافیایی بین کشورها مهمتر می‌دانست.

منبع: جام جم آنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 8
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • عباس IR ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
    30 3
    دکتراي دلال مسلک و دوزاري تازه به دوران رسيده ببينن و دو دستي بزنن تو سرشون که بجز پول ويزيت و زير ميزي و سر دووندن مريض دربدر و درمانده چيزي بلد نيستن، تن ادمي عزيز است بجان ادميت نه همين لباس زيباست ،نشان ادميت
    • IR ۱۴:۱۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
      11 1
      در همه ی ادارات همین آشو همین کاسه هست تا رشوه ندی کارت راه نمی افته نظارت نیست ........
    • ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
      2 9
      مودب باش ....
  • مبین ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
    17 0
    روحش شاد ....
  • IR ۱۹:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
    7 0
    روحش شاد
  • IR ۲۳:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
    0 0
    یعنی‌انقدآواره‌بودکه‌کسی‌رونداشت‌نه‌شوهری‌نه‌بچه‌ای‌تازه التماس‌میکردکه‌اونوازخودشون‌بدونن
  • IR ۰۰:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۲
    3 0
    مسئولان تو را به خدا یه سری به بیمارستانهای دولتی استانهای غربی بزنید
  • زارع IR ۰۰:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۲
    2 0
    چرا الان ؟!؟ قبل از فوت ايشان گزارشي، تقدير يا تشكري نبود چرا ؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس